پایگاه خبری دروازه سنگی؛ حامد کاظمزاده خوئی
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دیگر صرفاً یک رویداد فرهنگی نیست؛ این نمایشگاه که در تقویم رسمی کشور ثبت شده، اکنون به نماد پایداری فرهنگی ایران بدل گشته است؛ آئینی ملی برای احیای پیوند انسان ایرانی با کلمه، با اندیشه و با دانایی. اگرچه بسیاری آن را با ازدحام، غرفهگردی و تخفیفهای موسمی میشناسند، اما در واقع، این رویداد آیینهایست از وضعیت جاری فرهنگ، اقتصاد نشر و سرمایه اجتماعیِ دانشمحور ما.
تهران، هر سال در روزهای اردیبهشت، به کانون تلاقی نویسندگان، ناشران، مترجمان، سیاستگذاران فرهنگی و، از همه مهمتر، مخاطبانی تبدیل میشود که هنوز کتاب را مهمترین ابزار توسعه فردی و اجتماعی میدانند. چهرههای جوانی که با اشتیاق در صف میایستند تا تازهترین آثار را تهیه کنند؛ کودکانی که با کتابهای رنگی در دست، رؤیاهای آینده را ورق میزنند؛ و پیرمردانی که همچون زیارتی سالانه، به نمایشگاه میآیند تا آخرین اثر نویسنده محبوبشان را بیابند؛ همه، تصویر زندهای از پویایی این آیین ملی را رقم میزنند.
کتاب، سوژهای زنده در بطن جامعه
برخلاف تصور عمومی، نمایشگاه کتاب نه یک نمایشگاه نمادین و ایستا، بلکه رویدادی زنده، پرتحرک و پرتپش است؛ زبان حال فرهنگ معاصر ایران. از صفهای پرشمار در ورودیها تا گپوگفتهای پرشور غرفهای، از نشستهای تخصصی تا گردشهای خانوادگی در میان قفسهها، همه نشانههایی هستند از حضور کتاب در سپهر عمومی، حتی اگر آمار رسمی سرانه مطالعه، چهرهای کمفروغتر ترسیم کند.
واقعیت این است که کتاب هنوز برای بسیاری از ایرانیان اهمیت دارد، اما شیوه مواجهه با آن دستخوش دگرگونی شده است. شبکههای اجتماعی به بازوی نیرومندی در معرفی و ترویج کتاب بدل شدهاند. کاربران، نه فقط خریدار، بلکه مفسر، منتقد و مشوق کتاب برای دیگراناند. امروزه، نمایشگاه صرفاً در مصلی تهران برگزار نمیشود؛ بلکه در هزاران صفحه اینستاگرامی، توییتری و کانالهای کتابمحور نیز تداوم دارد.
اقتصاد نشر؛ زخمی پنهان زیر جلد نمایشگاه
با وجود جلوههای باشکوه نمایشگاه، نمیتوان از زخمهای پنهان صنعت نشر چشم پوشید. بحرانهایی مانند گرانی کاغذ، دشواری واردات مواد اولیه، ممیزیهای محدودکننده، و کاهش قدرت خرید مخاطبان، سالهای اخیر را برای ناشران دشوار ساخته است. برای بسیاری از ناشران، نمایشگاه کتاب تنها فرصت طلایی سال برای فروش و بقای اقتصادی است؛ درآمد چند روزه حاصل از آن، گاه تراز سالانه یک انتشارات کوچک را تعیین میکند.
از سوی دیگر، تجاریشدن کتاب با الزامات منطقی خود – همچون رقابت، تبلیغات و عرضه حرفهای – خطر کاستن از شأن فرهنگی کتاب را به همراه دارد. در این میان، نقش نهادهای دولتی، بهویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در حمایت هدفمند از ناشران مستقل و غیردولتی بیش از پیش ضرورت یافته است.
دیپلماسی فرهنگی و نقش تمدنی کتاب
نمایشگاه کتاب تهران، نهتنها یک رخداد ملی، بلکه بخشی از دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است. حضور مهمانان بینالمللی، برگزاری نشستهای علمی مشترک، و ارائه آثار فارسی ترجمهشده به زبانهای دیگر، بُعدی فراملی به این رویداد بخشیده است. کتاب، همچنان یکی از مهمترین ابزارهای گفتوگو میان فرهنگهاست و تهران، با پیشینه فرهنگی خود، میتواند نقشی محوری در این مسیر ایفا کند.
مسیر آینده؛ کتاب به مثابه راهبرد فرهنگی
چالش اصلی امروز، صرفاً برگزاری نمایشگاهی باشکوه نیست؛ بلکه تثبیت کتاب بهعنوان یک راهبرد پایدار فرهنگی است. اگر کتاب در سبد فرهنگی خانوادهها جایی نداشته باشد، اگر نظام آموزشی آن را جدی نگیرد و اگر رسانهها به آن بیتوجه باشند، نمایشگاه نیز به تدریج به آیینی تکراری بدل خواهد شد.
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، با همه فرصتها و چالشهایش، بستری برای بازاندیشی نسبت ما با دانایی است. ما نیازمند سیاستگذاری فرهنگی نوینی هستیم که کتاب را نه کالایی تجملی، که ضرورتی حیاتی تلقی کند.
و سرانجام، اگر آیندهای فرهنگی و روشن را برای ایران متصوریم، مسیر آن از همین راهروهای مصلی، از همین غرفههای کوچک مملو از کلمات و از همین کولهپشتیهای نوجوانانِ کتابدوست میگذرد. تهران، در این روزهای اردیبهشتی، پایتخت واقعی فرهنگ ایران است؛ پایتختی که با کلمه زنده میماند.